پارساپارسا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

پارسا نفس مامان و بابا

پارسای 2 سال و 16 روزه

  من خدا را دارم   ...   ...   کوله بارم بر دوش   سفری تا ته تنهای محض،   هر کجا لرزیدی ! از سفر ترسیدی !   فط آهسته بگو : من خدا را دارم .............................................................................................................................   بدون شرح!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!     ...
19 آذر 1391

گلچین(آبان-آذر91)

سلام دوست جوناي گلم، خوبيد؟ ما هم خوبيم ( به لطف خدا) اين سري فقط ميخوام چند تا عكس منتخب براتون بذارم، اميدوارم خوشتون بياد. اين عكس 1 روز بعد از تولدمه كه چشم مامانمو دور ديدم و رفتم روي مبل و دارم فضولي مي كنم و با عكساي خودم حال ميكنم:   اين عكس 1 روز بعد از مرخص شدن از بيمارستانمه، مي بينيد چقدر بيحال بودم؟ مامانم واسم CD  عمو پوررنگ گذاشته و منم دراز كشيدمو دارم تماشا مي كنم.(آخه مي دونيد، منو 25 ابان91 به دليل اسهال استفراغ شديد تو بيمارستان بستري كردند، خيلي خيلي بد بود)   اين هديه ها هم مامان منيژ و خاله عسل روز بيمارستان واسم خريدند تا من سرگرم بشم و كمتر گريه كنم.   ...
18 آذر 1391

تولد 2 سالگي با تم باب اسفنجي (هوووووورررررااااااااا)

سلام دوستاي گلم ما بازم اومديم با يه عالمه خبر خوب و البته (يه خبر يه كم بد) اول از همه اينكه پارساي مامان از 12 آبان ماه(1 روز بعد از تولد مامان شادي) با كمك قطره تلخك از شير گرفته شد، شب اول خيلي شب سختي بود، خيلي گريه كردي، بي تابي كردي ولي خوب ديگه بزرگ شدي مامان، الان به قول خودت به شيمك(شكم) رو آوردي، در ضمن واسه چك آپ بردمت دكتر و خانم دكتر گفت آفرين به پارسا كه تو اين ماه 800 g اضافه كرده هوررررااااااااا   و اما خبر خوش: تولد تولد تولدت مبارك مبارك مبارك تولدت مبارك 19 آبان  واست يه جشن خيلي خوب با تم موردعلاقه ات یعنی باب اسفنجی گرفتيم كه خدارو شكر به همه خوش گذشت با وجود خستگي...
8 آذر 1391
1